درباره نویسنده کتاب:
فیروزه گلسرخی متولد سال ۱۳۵۰ در تهران است. او در سال ۶۹ از دبیرستان فرزانگان دانشآموخته شد و پس از به پایان رساندن رشته دندانپزشکی در دانشکده دندانپزشکی آزاد تهران در سال ۷۶ راهی طرح شد. تجربه ارتباط نزدیک با جامعه حاشیهنشین تهران باعث شد او دنیای دیگری را بشناسد. این تجربه فشرده و میل ذاتیاش به نوشتن او را مصمم کرد در کنار حرفه اصلیاش در دندانپزشکی، نوشتن را نیز تجربه کند.
نتیجه تلاش او دو مجموعه داستان است به نامهای «من یک سایهام» از نشر نی در سال ۸۴ و کتاب «مقبره خصوصی من» از نشر هنوز در سال ۹۷ که به چاپ رساند. در طی این سالها با مجلات هنری و ادبی همچون هفت، ۲۴، زنان، داستان و سان ارتباط داشته است.
در حال حاضر او در کنار حرفه دندانپزشکی کماکان به نوشتن ادامه داده است. کتابی که در دست دارید چکیده خاطراتی است که پس از بیست سال و با بازنویسیهای مکرر به جهت لحن و روایت به چاپ رسیده است.
از متن کتاب:
لحظهای که تابلو را با زور و زحمت بالا بردند و نصب کردند، فقط حس کردم این یک شوخی است. اسمم وسط خیابان زده شود تا هزار نفر آدم آن را بخوانند! آن هم در حالی که هنوز در این مملکت هزاران نفر پیدا میشوند که زنشان را به اسم پسر بزرگشان صدا میکنند. اصلا درب باز مطب رو به خیابان و آن تابلو خوفآور بود. از آستانه آن در، هر کسی ممکن بود وارد شود و به داخل بیاید. هیچ حائلی بین دنیای خصوصی و خیابان وجود نداشت. یک دفعه به دنیای باز پرتاب شدم. این دومین بار در عرض دو سال اخیر بود که پرتاب میشدم. حالا ما بودیم و خیابان. خوب که به آن فکر میکردم عجیب بود.
دیدگاهها و سوالها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.