بچه رضاشهر

۴,۰۰۰ تومان

بچۀ رضاشهر: خاطراتی از دانشجوی دندانپزشکی شهید محمدجواد صالحیان

نوشتۀ مریم قربان زاده

این کالا در انبار موجود نمی‌باشد

معرفی کتاب بچۀ رضاشهر: خاطراتی از دانشجوی دندانپزشکی شهید محمدجواد صالحیان

کتاب بچۀ رضاشهر: خاطراتی از دانشجوی دندانپزشکی شهید محمدجواد صالحیان نوشتۀ مریم قربان زاده، مجموعه‌ای از خاطرات این شهید بزرگوار است که در مجموعه‌ای با نام روپوش‌های سفید منتشر شده است. این کتاب توسط خانواده‌ی شهید محمدجواد صالحیان با بیانی سلیس روایت می‌شود.

در بخشی از کتاب بچۀ رضاشهر، می‌خوانیم:

– پسر کاری‌ای بود. از همان بچگی‌اش دوست داشت دست به کار باشد. خانواده خواهرم هر سال به سفر مکه می‌رفتند. بعد از سفر هم مهمانی می‌گرفتند.

یک سال که سعید کلاس سوم بود، طبق معمول هر ساله به خانه خواهرم رفته بودیم تا در رتق و فتق کارها کمک‌شان کنیم. سعید با آن که ریزه بود و قوت زیادی هم نداشت؛ هفده خورشت‌خوری گل سرخ را بلند کرده بود تا به زیرزمین بیاورد.
بقیه اصرار داشتند که نمی‌شود و سنگین است، اما خودش می‌گفت: «می‌تونم». بلا به دور پایش به پله گیر کرد و خورد زمین. بشقاب‌های گل سرخی خواهرم نگین نگین شد!

طفلی سعید، خیلی ناراحت و دمق شد. بقیه هر کدام یک جور سرزنش‌اش می‌کردند. برای اینکه همه چیز تمام شود و به سعید سرکوفت نزنند به بازار رفتم و هفده خورشت‌خوری گل سرخ برای خواهرم گرفتم.

فهرست مطالب

۱٫ در شناسنامه «محمدجواد»، در خانه «سعید»
۲٫ جوجه رنگی
۳٫ گرمازده شده بود
۴٫ اول شد
۵٫ توپ پلاستیکی چندلایه
۶٫ شکار مار
۷٫ عکاسی می‌کرد
۸٫ شلخته نبود
۹٫ خورشت‌خوری گل سرخ
۱۰٫ همه پولاته به باد مدی!
۱۱٫ توشله‌ بازی
۱۲٫ شیک بودیم
۱۳٫ پرش در برف!
۱۴٫ شکار طوطی
۱۵٫ جذب مشتری
۱۶٫ نوشابه خورون
۱۷٫ حواست را جمع کن
۱۸٫ طرفداران پر و پاقرص
۱۹٫ هرکولس ۲۶ آبی
۲۰٫ قرار پارک ملت
۲۱٫ کلاس تعطیله! بریزین تو خیابونا!
۲۲٫ سخنرانی آیت‌ا… خامنه‌ای
۲۳٫ عباس موفق شد
۲۴٫ دست‌هایش بی‌حس می‌شد
۲۵٫ چای‌ریز هیئت
۲۶٫ طاقت حرف زور را نداشت
۲۷٫ بقیه مزدم را گرفتم

دیدگاه‌ها و سوال‌ها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “بچه رضاشهر”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بچه رضاشهر
  • bacheh rezashahr
طراحی سایت